محل لوگو

محمد مصدق 17 ص


فهرست مطالب

عنوان شماره صفحه

 

 

مصدق در عرصه‌ علم‌ و قلم ............................................ 02

تحصیلات ................................................................... 06‌

تألیفات‌ ....................................................................... 10

ü الف‌ ـ کتاب‌ها

ü ب‌ ـ مقالات‌

ü ج‌ ـ خاطرات‌، نطق‌ها و نامه‌ها

منابع ......................................................................... 17‌

 

محمد مصدق

مصدق در عرصه‌ علم‌ و قلم

مصدق‌ در 29 اردیبهشت‌ 1261 هـ .ش‌. در تهران‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ میرزا هدایت‌ آشتیانی‌ وزیر دفتر در دوران‌ ناصری‌ و از رجال‌ تجددخواه‌ و هوادار امیرکبیر به‌ شمار می‌رفت‌. اودر سال‌ 1271 هـ.ش‌ و در زمانی‌ که‌ مصدق‌ دوازده‌ ساله‌ بود، بدرود حیات‌ گفت‌ .

مادر مصدق‌، ملک‌ تاج‌ خانم‌ نجم‌ السلطنه‌(درگذشته‌ 1311 هـ.ش‌.) از نوادگان‌ فتحعلی‌ شاه‌ قاجار بود که‌ در سال‌ 1307، بیمارستان‌ “نجمیه‌” را در تهران‌ (در خیابان‌ جمهوری‌ فعلی‌) بنیان‌نهاد. این‌ بیمارستان‌ که‌ بعد از بیمارستان‌ “سینا” دومین‌ ساختمان‌ طراحی‌ شده‌ برای‌ بیمارستان‌ محسوب‌ می‌شود در حال‌ حاضر در اختیار دانشگاه‌ بقیه‌الله‌ وابسته‌ به‌ سپاه‌ است‌ که‌ در سال‌گذشته‌ - سال‌ 82 - در ردیف‌ آثار ملی‌ قرار گرفت‌ - روزنامه‌ی‌ شرق‌ 12/7/1382 ق‌ بعد از درگذشت‌ پدرش‌، از طرف‌ ناصرالدین‌شاه‌ لقب‌ “مصدق‌ السلطنه‌” را دریافت‌ کرد، زیرا به‌ گفته‌ی‌ مصدق‌ در آن‌ دوره‌، اعطای‌ لقب‌ و ارجاع‌ خدمت‌ تابع‌ سن‌ و سال‌ افراد نبود وبسیاری‌ از مشاغل‌ را شاه‌ در طول‌ زندگی‌ و یا بعد از مرگ‌ رجال‌ کشور، برای‌ قدردانی‌ به‌ فرزندان‌ آنها محول‌ می‌کرد .

مصدق‌ بعد از گذراندن‌ تحصیلات‌ ابتدایی‌ در تهران‌، اندک‌ زمانی‌ بعد از ترور ناصرالدین‌ شاه‌ (اردیبهشت‌ 1275) به‌ پست‌ عالیرتبه‌ی‌ مالیه‌ و بازرس‌ امور مالی‌ که‌ در آن‌ زمان‌ اصطلاحا مستوفی‌ نامیده‌ می‌شد، رسید. او در هنگام‌ انتصاب‌ به‌ سمت‌ مستوفی‌گری‌ خراسان‌، شانزده‌ هفده‌ سال‌ بیشتر نداشت‌; اما به‌ روایت‌ خودش‌ به‌ رغم‌ احساس‌ رضایت‌ در سال‌های‌ نخستین ‌این‌ مسؤولیت‌، پنداشت‌ که‌ معلومات‌ دیگری‌ نیز هست‌ که‌ در مکتب‌خانه‌های‌ متداول‌ نیاموخته‌ و در نتیجه‌ تصمیم‌ گرفت‌ تا در یادگیری‌ آنها بکوشد; و در ظاهر به‌ حکم‌ “عدو شود سبب‌ خیراگر خدا خواهد” با وقوع‌ حادثه‌ای‌ به‌ این‌ مهم‌ دست‌ یافت‌. حادثه‌ از این‌ قرار بود که‌ به‌ دنبال‌ شکایت‌ یک‌ ارباب‌ رجوع‌ که‌ به‌ قول‌ مصدق‌ “حقوقی‌ در حقش‌ برقرار شده‌ و از تأدیه‌ی‌ رسوم‌ معمول‌ خودداری‌ می‌کرد...” بهانه‌ای‌ به‌ دست‌ امین‌السلطان‌ اتابک‌ اعظم‌ صدراعظم‌ دوران‌ ناصری‌ و مظفری‌ داد تا ناراحتی‌ درونی‌ خود را نسبت‌ به‌ مصدق‌ که‌ می‌اندیشید با مخالفان‌ صدراعظم‌ ارتباط دارد، علنی‌ ساخته‌ و تصمیم‌ به‌ برکناری‌ او بگیرد، کاری‌ که‌ در عمل‌ اتفاق‌ نیفتاد .

ما به‌ هرحال‌، بعد از این‌ جریان‌، مصدق‌ در خانه‌ عزلت‌ گزید و سپس‌ برای‌ فرار از رنج‌ بیکاری‌ روانه‌ی‌ مدرسه‌ی‌ تازه‌تأسیس‌ شده‌ی‌ علوم‌ سیاسی‌ آن‌ دوره‌ گردید. ولی‌ به‌ علت‌ ممنوعیت‌تحصیل‌ مستخدمین‌ دولت‌، او در خانه‌ به‌ مطالعه‌ی‌ خصوصی‌ پرداخت‌ و به‌ گفته‌ی‌ خودش‌ از اساتیدی‌ مانند شادروان‌ شیخ‌ محمدعلی‌ کاشانی‌، میرزا عبدالرزاق‌ خان‌ یغابری‌، میرزاغلامحسین‌خان‌ رهنما و میرزا جوادخان‌ قریب‌ (دیپلم‌ مدرسه‌ی‌ سیاسی‌ و ناظم‌ مدرسه‌ی‌ آلمانی‌) بهره‌ برد. استادانی‌ که‌ مصدق‌ ایام‌ مصاحبت‌ با آنان‌ را همواره‌ به‌ خاطر داشت‌ و خود را مرهون‌ الطاف‌ آنها می‌دانست‌ .

دکتر محمد مصدق و یارانش در حال محاکمه شدن بعد از کودتا

مصدق‌ ضمن‌ تأکید بر اینکه‌ چیزی‌ به‌ اندازه‌ی‌ افزایش‌ معلومات‌ در آن‌ زمان‌ برایش‌ اهمیت‌ نداشته‌، برای‌ رها کردن‌ خدمات‌ دولتی‌ و پرداختن‌ به‌ تحصیل‌، دو دلیل‌ ذکر می‌کند: یکی‌ این‌ بودکه‌ از مسؤولیت‌ کاری‌ که‌ داشتم‌ خود را خلاص‌ کنم‌ تا بهتر بتوانم‌ تحصیل‌ کنم‌ و دیگر اینکه‌ چون‌ تبلیغات‌ بر علیه‌ مستوفیان‌ روز به‌ روز شدت‌ پیدا می‌کرد. من‌ خود را از جرگه‌ی‌ آنان‌ خارج‌نمایم‌ و علت‌ شدت‌ تبلیغات‌ این‌ بود که‌ بعد از مشروطه‌ این‌ فکر در جامعه‌ قوت‌ گرفت‌ که‌ تجدید رژیم‌ مستلزم‌ تشکیلات‌ جدید است‌; کارمندان‌ قدیم‌ باید از کار خارج‌ شوند و جای‌ خود را به‌اشخاص‌ جدید بسپارند .

سربازان منزل دکتر مصدق را اشغال کردند

مصدق‌ در 19 سالگی‌ با خانم‌ ضیاءالسلطنه‌ ازدواج‌ کرد که‌ حاصل‌ آن‌ پنج‌ فرزند بود: خانم‌ ضیاء اشرف‌ (درگذشته‌ به‌ سال‌ 1372); منصوره‌ (درگذشته‌ به‌ سال‌ 1358); مهندس‌ احمد مصدق‌(1364ـ1282); دکتر غلامحسین‌ مصدق‌ (1369ـ1285) و خدیجه‌ کوچکترین‌ فرزند مصدق‌ که‌ از 13 سالگی‌ هنگامی‌ که‌ مأموران‌ استبداد رضاشاهی‌ در تیرماه‌ 1319، مصدق‌ را بعد ستگیری‌، طناب‌ پیچ‌ کرده‌ بودند، دچار شوک‌ و ناراحتی‌ روانی‌ گردید و بخش‌ اعظم‌ عمر خود را در بیمارستانی‌ در “نوشاتل‌” سوئیس‌ گذراند و سرانجام‌ درتاریخ‌ 82/2/29 در همانجا درگذشت‌. - در کنار پدرم‌ مصدق‌، ص‌ 51ـ52 و روزنامه‌ی‌ یاس‌ نو

 

تحصیلات‌

رفتن‌ به‌ خارج‌ از کشور برای‌ افرادی‌ همانند مصدق‌ در آن‌ دوره‌ نیازمند اجازه‌ محمدعلی‌ شاه‌ بود که‌ مصدق‌ توانست‌ بعد از عبور از موانع‌ از جمله‌ مخالفت‌ سعدالدوله‌ (وزیر خارجه‌ وقت‌) این‌اجازه‌ را کسب‌ کند. او بعد از دریافت‌ اجازه‌ مرخصی‌ از شاه‌ ـ به‌ رسم‌ زمانه‌ ـ با او ملاقات‌ کرد. در این‌ ملاقات‌ شاه‌ قاجار به‌ او گفت‌: ما تصور می‌کردیم‌ که‌ شما یک‌ فیلسوف‌ هستید، اکنون ‌اقرار می‌کنید که‌ هیچ‌ نمی‌دانید ومی‌خواهید بروید در اروپا تحصیل‌ کنید. می‌دانم‌ که‌ این‌ یک‌ بهانه‌ است‌ برای‌ فرار از ایران‌، که‌ شما با وضعیت‌ امروز خوشحال‌ و خوشدل‌ نیستید. بروید من ‌دیگر چیزی‌ نمی‌گویم‌ و شما را به‌ خدا می‌سپارم‌.

مجله تایم دکتر مصدق را به عنوان مرد سال انتخاب کرد

مصدق‌ در مسیر مسافرت‌ خود به‌ اروپا در تفلیس‌ نیز دچار مشکلاتی‌ شد و چون‌ مجاهدین‌ قفقاز، فرمانفرما(دائی‌ مصدق‌) را در زمره‌ مستبدین‌ و در حال‌ مبارزه‌ با آزادیخواهان‌ می‌دانستند، باتهدید مسلحانه‌ قصد باج‌خواهی‌ مالی‌ از مصدق‌ را داشتند که‌ او ناچار شد با دادن‌ 50 منات‌ (هر منات‌ معادل‌ شش‌ ریال‌) از 320 هزار منات‌ درخواستی‌، از دست‌


مبلغ قابل پرداخت 6,400 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 269

دیدگاه های کاربران (0)

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما