محل لوگو

لیبرالیسم سیاسی کانت 20 ص


لیبرالیسم سیاسی کانت

  • ايده هاى پيشينى عقل عملى
    از سپيده دم تاريخ انديشه سياسى تا روزگار ما انديشه وران و فيلسوفان هر دوره اى از اصل هايى سخن به ميان آورده اند كه هر چند در بنياد داراى اشتراك و همسانى بوده اند، اما بحث ها و تفسير هاى گوناگون و متفاوتى را برانگيخته اند. اين اصل ها اندك و انگشت شمارند، اما مباحثه و مشاجره بر سر آنها تا آن مايه ژرف و پردامنه است كه كاوش در اقيانوسى مواج، كف آلود و بيكران را همانند تواند بود. در درازناى تاريخ انسان به عنوان موجودى خردورز هيچ گاه از انديشه آزادى، برابرى، استقلال، عدالت و امنيت فارغ نبوده است. آشكار است كه اين اصل ها به معنى واقعى كلمه براى انسان ارزش فرعى و دست دوم نداشته اند، بلكه تا آن مرتبه والا و بلند پايه بوده اند كه بدون در نظر گرفتن آنها گويى انسان از گوهر انسانى خويش تهى مى شود و ديگر نمى توان او را موجودى خردمند، انديشه ور و انتخاب گر دانست.

انسان خردمند، آزاد و انتخاب گر، نمى تواند در قفس وضع طبيعى براى هميشه باقى بماند. در واقع چنين قفسى سزاوار چنين مرغ خوش الحانى نيست. پس بايد دير يا زود از اين قفس رهايى يابد و رهسپار گلستانى شود كه شايسته و درخور اوست. اين گلستان، البته «گلشن رضوان» نيست كه حافظ بزرگ، انسان را مرغ نغمه پرداز آن مى داند؛ بلكه جامعه مدنى است كه انسان در آن جاى مى گيرد تا بتواند در سايه سار امنيت و رفاه، از آزادى، برابرى و استقلال برخوردار شود.

اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال در دوران نوزايى و روشنگرى نيز در كانون گفت و شنود ها و مشاجره هاى ژرف و همه جانبه قرار مى گيرند. از يكسو كوشندگان آزاديخواه تساوى گرا و استقلال طلب در دفاع از اين اصل ها با همه سرمايه نظرى و فكرى به ميدان مى آيند. از سوى ديگر مخالفان آزادى، برابرى و استقلال در چارچوب مناقشه ها و احتجاج ها در برابر آنان صف آرايى مى كنند. از دوران تجدد (مدرنيته) تا روزگار ما -كه عصر روشنگرى از خاستگاه هاى برجسته آن است _ فيلسوفان و انديشه وران ليبرال همگى در جانبدارى از اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال هم سخن و همگام بوده اند. ليبراليسم نه آفرينشگر آزادى، برابرى و استقلال بوده است و نه مدعى مصادره اين اصل ها در اردوگاه فكرى خويش. ليبراليسم بى ترديد داراى تفسير هاى خاص در باب هستى، چيستى و چرايى اين اصل ها است. اين تفسير ها نيز متفاوت و گاه متناقض اند و اينگونه نيست كه ليبرال ها در مورد تفسير اصل هاى ياد شده، به طور كامل با يكديگر هم صدا و هم داستان باشند.

شايد تاكيد بر اين نكته بديهى ضرورى باشد كه اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال از بطن ليبراليسم سربرنياورده اند و هيچ يك فرزندان اين مادر نيستند. در واقع ليبراليسم بر شالوده آزادى، برابرى و استقلال قرار دارد و تفسير خود را از اين اصل ها به ميان آورده است؛ نه اينكه آزادى، برابرى و استقلال برآمده از ليبراليسم باشند.

انديشه وران ليبراليسم رهنوردان راهى مشترك اند، هر چند ممكن است هر يك به گونه اى خاص در اين راه گام بردارند: از رهنوردى پرشتاب تا نهادن گام هاى آهسته. در ميان فيلسوفان ليبراليسم، كانت انديشه ورى است كه بر نمط نظام فلسفى خويش به آزادى، برابرى و استقلال مى نگرد. كانت ليبرالى خردمند است كه در دلسپارى به اصل هاى ياد شده دچار شوريدگى نمى شود و عصاى احتياط و حسابگرى را هيچ گاه فرو نمى گذارد. او جانبدار انديشمند و نقاد اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال است، نه كوشنده اى شوريده سر كه در ستايش آزادى قلم فرسايى مى كند و در چالش با آزادى ستيزان و معارضان برابرى و استقلال، قرار از كف مى دهد و درشتى را به جاى برهان مى نشاند. ليبراليسم كانت در قلمرو فلسفه سياسى داراى معيار هاى چهارگانه زير است: نخست بر پايه ارزش اخلاقى انسان، «فردگرايانه» است. دوم بر زمينه جايگاه اخلاقى انسان، «تساوى گرايانه» است. سوم با پذيرش همبستگى اخلاقى در نوع بشر و اهميت دادن به نهاد هاى تاريخى و شكل هاى فرهنگى در مرتبه بعد «كليت گرايانه» است. چهارم با تاييد اصلاح پذيرى و ارتقاى نهاد هاى اجتماعى و ترتيبات سياسى «بهبود گرايانه» است. به طور فشرده تر مى توان گفت ليبراليسم سياسى كانت بر شالوده فردگرايى، تساو ى گرايى و اصلاح طلبى بر زمينه اخلاق مى كوشد با مدد جستن از اصل كليت آموزه اى فراگير و جهانى ارائه كند كه در معمارى جامعه مدنى همچون بنياد هاى استوار به كار آيند.جامعه مدنى كانت سايه اى از سپهر فلسفه نظرى و عملى او بر سر دارد. حتى ليبراليسم كانت در چنين سپهرى قابل فهم ارزيابى و نقد است. البته زمينه هاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و ساخت طبقاتى اروپايى قرن هجدهم و سرزمين پروس نيز براى درك راستين آموزه هاى سياسى كانت داراى اهميت بسيار است. كانت در مقاله «نظر و عمل» اصل هاى سه گانه جامعه مدنى يا حكومت مدنى را صورت بندى مى كند. اين اصل ها در واقع بر زمينه فلسفه كانت به ويژه عقل عملى وى «ايده » هاى پيشينى هستند و از آنجا كه در فراسوى تجربه ممكن قرار دارند، به مثابه ايده فارغ از هرگونه كشمكش و اختلاف اند. جايگاه اين ايده هاى سه گانه تا آن اندازه بلندپايه و والا است كه بدون وجود آنها جامعه مدنى تصوير پذير نخواهد بود. اين ايده ها عبارتند از:

۱- آزادى هر فرد جامعه به مثابه يك انسان

۲- برابرى هر فرد با همگان به مثابه يك تبعه

۳- استقلال هر عضو جامعه همسود به عنوان شهروند

اين اصل ها از بطن دولت هايى كه اينجا و آنجا تاسيس شده باشند، سر برنياورده اند، بلكه مى توانند به مثابه ايده هايى در ساخت يك جامعه مدنى هماهنگ تبلور يابند.
آزادى، قانون و سعادت افراد

انسان از آن رو كه انسان است از حق آزادى برخوردار است. اين حق را نه هيچ قدرتى مى تواند به انسان بدهد و نه از او باز پس ستاند. آزادى انسان نامحدود نيست، بلكه حق مرز هاى آن را تعيين مى كند. حدود آزادى من تا بدانجا است كه به مرز آزادى شما تجاوز نكند، بلكه با آن به هماهنگى دست يابد. وقتى حق يك فرد با حق فرد ديگر تصادم مى كند، قلمرو آزادى نفر دوم شكسته مى شود و هماهنگى حق ها جاى خود را به عدم تعادل و ناهماهنگى مى دهند. البته حقوق در جامه قانون و با برخوردارى از اعمال قدرت در زندگى انسان ها معنى مى يابد. بر پايه حقوق «به هر كس آنچه سزاوار آن است، مى توان داد و در برابر تجاوز ديگران به او ايمنى بخشيد.» كانت در اينجا به گونه اى از حق سخن مى گويد كه گويى در پى ارائه ديدگاه خود در باب عدالت است. اما «حق بيرونى» به نظر او از مفهوم آزادى در روابط متقابل بيرونى انسان ها سرچشمه مى گيرد و با هدفى كه مردم به وسيله طبيعت (يعنى هدف نيل به


مبلغ قابل پرداخت 7,500 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 367

دیدگاه های کاربران (0)

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما