مروري بر قيام خونين 15 خرداد
مقدمه
سي و نهمين سالگرد قيام با شكوه خونين پانزدهم خرداد فرا ميرسد. دوازدهم محرم 1383 مصادف با 15 خرداد 1342 ايران شاهد حماسهاي خونين و غمبار بود كه هر چند به ظاهر پايان يك قيام مي نمود، اما در واقع آغازي شد بر تداوم حركت انقلاب اسلامي كه به بركت محرم، اين بذر، پانزده سال بعد در دوازدهم بهمن به ثمر نشست و مطلعي شد بر انفجار نور0
امروز پس از گذشت قريب به چهل سال از اين واقعه و سپري شدن بيش از دو دهه از عمر انقلاب اسلامي، هنوز تأمل برآنچه 15 خرداد را به وجود آورد و آنچه در اين روز فراموش نشدني گذشت، ميتواند درسهاي بسياري را به ما بياموزد. تجربه 15 خرداد نه تنها موجد تغيير در شيوهها و خط مشي مبارزاتي و مرسّم دورنما و فرآيند انقلاب اسلامي است، بلكه بازنگري و عمق نگري تجارب تاريخي نشان دهنده زواياي پنهان و ظرافتهايي است كه در عين نمايان ساختن قانونمندي سير تكامل تاريخ، فرآيندي است كه در ظاهر و صورتي نوين و مرتبتي به مقتضاي اوضاع و شرايط جوامع تكرار ميشوند0
بنابراين بررسي تحولات تاريخ در شناخت قوانين و نتايجي كه در پاسخ به نيازهاي كنوني و رهنموني در برابر مشكلات و دادن هشدارها و ايجاد هوشياريها نافع ميباشد نقش بسزايي دارد. بدين ترتيب از اين ديدگاه ارزيــابي مجدد قيام خونين 15 خرداد قابل توجيه خواهد بود0
ـ1ـ علل و عوامل شكل گيري
نهضتها مانند هر پديده ديگر داراي علل و عواملي است كه از آن به ريشهها و زمينهها ياد ميشود. بي ترديد هيچ دگرگوني و انقلابي، بي ريشه وعلت پديد نميآيد. نهضتها بنابر هويت مشتركي كه دارند، كم و بيش داراي يك سلسله ريشهها و زمينههاي يكسان و همانندي هستند كه ميتوان از آن به عوامل عام و فراگير ياد كرد. از سوي ديگر، هر انقلابي يك سلسله علل و اسباب ويژه خود را دارد كه نمونه و مانند آن را در ساير انقلابها كمتر ميتوان يافت. قيام 15 خرداد نيز داراي ويژگيها و امتيازهايي است كه در انقلابهاي معروف جهان، مانندي براي آن ديده نميشود0
ريشهها و زمينههاي آن نيز با ديگر قيامها تفاوت كلي و ريشهاي دارد. از اين رو با معيارها، تئوريها و معادلاتي كه از سوي مكاتب غرب و شرق براي پيدايش يك انقلاب ارائه ميشود نميتوان ريشهها و زمينههاي انقلاب اسلامي را به دست آورد. از ديدگاه مكاتب غربي، با وجود اختلافات شكلي كه در انقلابهاي جهان وجود دارد ـ مثلاً يك انقلاب علمي و ديگري انقلاب مذهبي و سومي انقلاب سياسي و آزاديخواهانه است ـ ريشه وماهيت آنها يكي ميباشد و در حقيقت آنها يك نوع انقلاب بيشتر نيستند و روح و ماهيت تمام انقلابها، اقتصادي و مادي ميباشد0
اينجاست كه جامعه شـــناسان و تحليــلگران غرب و شرق و پيروان چشم و گوش بسته آنــان در ريشه يــابي نهضتهاي اسلامي به سـردرگمي، ضد و نقيض گويي و بيراهه پويي دچار ميگردند؛ زيرا با تئوريها و معيارهايي كه آنان پيرامون علل و عوامل پيدايش انقلابها دارند به ريشه قيامها و نهضتهاي اسلامي دست نمييابند. در نظريات جامعه شناسي تا پيش از حركت انقلاب اسلامي، پديده انقلاب از ديدگاه اقتصادي و بر اساس طبقات اجتماعي تحليل ميشد. هر چند اين نظريات با پيشداوريهاي حتي مغرضانه و ناديده گرفتن نقش مذهب در تغييرات اجتماعي با وجود نمونهها و تجارب متعدد تاريخي مورد تعميم قرار گرفت،با اين وجود حركت انقلاب اسلامي در قرن اخير و نقش بارز انگيزههاي مذهبي در قيام 15 خرداد و تأثير آن در پيشبرد روند مبارزات عليه رژيم ستمشاهي به منزله نمونهاي شورانگيز و در خور تأمل در تحريك تودهها، ناقض نظريات قبلي بوده و فصل نويني درتحولات معاصر بر مبناي ايدئولوژي رهايي بخش گرديد0
رژيم نيز طبق تئوري هاي آن زمان كانونهاي بحران را در طبقات كشاورز و كارگر مورد توجه قرار داده و پيرو پيش بيني «كندي» رئيس جمهور وقت آمريكا مبني بر احتمال بروز انقلاب در ايران و فشار آمريكا براي ايجاد اصلاحات و دادن اندكي آزادي به مردم براي جلب عدهاي هوادار و وفادار به رژيم و حفظ منافع خويش و جلوگيري از بروز انقلاب، مجموعهاي از اقدامات به ظاهر اصلاحي تحت عنوان «انقلاب سفيد» را در دستور كار خود قرار داد. اين ترفند رژيم با هوشياري روحانيت بيدار به ويژه با رهبري داهيانه امام خميني (ره) در مخالفت با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، اصلاحات ارضي، آزادي زن و اقدامهاي فريبكارانه رژيم، با حمايت اقشار مردم به خصوص طبقات كشاورز و كارگر به انگيزه مذهبي و دفاع از حريم دين روبرو گرديد. و علاوه بر اينكه موج شديدي عليه رژيم ايجاد كرد، نافي تئوريهاي قبلي انقلاب و افشا كننده چهره رژيم پهلوي و مقاصد اربابانش شد، تا آنجا كه با اعمال خشونت و بكارگيري قوه قهريه در حركت پرشكوه 15 خرداد، انقلاب شاهي (!) از سفيدي به سرخي گراييد0
ـ1ـ1ـ انقلاب سفيد
به دنبال ظهور استعمار نو و تغيير شيوههاي استعمارگري، آمريكا به رژيم هاي دست نشانده و وابسته خود فشار آورد كه به منظور پيشگيري از جنبشهاي ملي و ضد آمريكايي، به يك سلسله برنامههاي به اصطلاح اصلاحي دست بزنند و «كندي» (رئيس جمهور وقت آمريكا) به منظور جلب حمايت كنگره به كمكهاي مادي به كشورهاي وابسته خود، طي پيامي كه در سال 1961 ميلادي به كنگره فرستاد نقشه جديد امپرياليسم آمريكا را براي سركوبي جنبشهاي آزاديخواهان در كشورهاي عقب مانده چنين برملا كرد: «... اگر ما به مشكلات ملتها فقط ازنقطه نظر نظامي توجه كنيم مرتكب اشتباه عظيمي خواهيم شد؛ زيرا هيچ مقدار اسلحه و قشوني نميتواند به رژيمهايي كه نميخواهند و يا نميتوانند اصلاحات اجتماعي كنند و اقتصاد خود را توسعه دهند ثبات و استواري بخشد، پيمان هاي نظامي نمي تواند به مللي كه بي عدالتي اجتماعي و هرج و مرج اقتصادي مشوق قيام و رخنه و خرابكاري است كمك كند. ماهرانهترين مبارزات ضد پارتيزاني نميتواند در نقاطي كه مردم محلي كاملاً گرفتار بينوايي هستند و به اين جهت از پيشرفت خرابكاري نگراني ندارند با موفقيت روبرو شود. از طرف ديگر هيچ نوع خرابكاري نميتواند مللي را كه با اطمينان به خاطر جامعه بهتر ميكوشند فاسد كند. اين عقيده ماست»0
شاه كه به قدرت نظامي و دستگاه جاسوسي خويش مغرور بود با فشار آمريكا و از روي بي ميلي، لايحه اصلاحات ارضي را در سال 1338 به مجلس فرستاد، ولي به دليل آماده نبودن شرايط، اجراي آن متوقف گرديد. در پايان سال 1339 كاخ سفيد طي پيام شديد اللحني تمايل خود را نسبت به نخست وزيري «علي اميني» اظهار داشت. شاه زير فشار آمريكا با روي كار آمدن «علي اميني» موافقت كرد و وي پس از ورود به صحنه سياسي، اجراي رفرم آمريكايي و در رأس آن برنامه اصلاحات ارضي را عهده دار گرديد. به دنبال تصويب قانون اصلاحات ارضي از طرف دولت در 20 دي ماه 1340، مطبوعات آمريكايي و غربي و خبرگزاريهاي وابسته به غرب، همه يكدل و يكزبان به ستايش و تحسين آن پرداختند0
ا«چستر پاولز» مشاور مخصوص «كندي» در امور مربوط به آسيا، آفريقا و آمريكاي لاتين به منظور بررسي دقيق شيوه تقسيم اراضي در ايران و نتايج به دست آمده از آن و نيز وادار ساختن رژيم شاه براي اجراي كامل رفرم آمريكايي كه بايد «انقلاب سفيد» نام ميگرفت، در تاريخ 20 بهمن 1340 وارد ايران شده و هنگام ورود به تهران در فرودگاه مهرآباد اظهار داشت: «... برنامه اصلاحات ارضي ايران عكس العمل بسيار خوبي در واشنگتن داشته است. مقامات ايراني با شروع تقسيم اراضي دست به اقدام شهامت آميزي زدهاند»0
شاه پيش از آغاز اجراي رفرم مذكور در تاريخ 21 فروردين 1341 براي آشنايي با سياست مقامهاي آمريكايي و شيوه پياده كردن رفرم و دريافت كمكهاي اقتصادي و نظامي قابل ملاحظه رهسپار آمريكا شد. وي در اين سفر كوشيد كه نگراني آمريكا را در مورد خطر «انقلاب از پايين» در ايران برطرف سازد و آنان را متقاعد نمايد كه هيچ خطري منافع آنها را در ايران تهديد نميكند. ولي مقامهاي آمريكايي كه از اوضاع ايران كاملاً آگاهي داشتند، لزوم اجراي كامل رفرم (انقلاب سفيد) را مورد تأكيد قرار دادند. شاه با سپردن تعهد به امپرياليسم آمريكا براي اجراي رفرم تحميلي (انقلاب سفيد) به كشور بازگشت و با موافقت آنها « علي اميني» را از مقام نخست وزيري عزل و «امير اسدالله علم» را به اين مقام منصوب كرد0
اجراي برنـــامه انقلاب سفيد مستلزم هموار ساختن موانع و مشكلات عديده داخلي و خارجي بود. از لحاظ خارجي، شاه از پشتيباني سياسي و كمكهاي اقتصادي - نظامي آمريكا و دولت «كندي» سود ميبرد. به دولت اتحاد جماهير شوروي ـ كه پس از امضاي پيمان نظامي با آمريكا در سال 1338 روابط دو كشور تيره شده بود ـ نزديك شد ودر صدد بهبود روابط با مسكو برآمد. اين سياست موضع رژيم را در آزادي عمل بيشتر براي سركوب مخالفان تقويت ميكرد، رهبري حزب توده را بيش از پيش بي اعتبار مينمود، روحيه افراد حزب توده و نيز برخي مردم را كه به علت يأس ناشي از اختلاف و سركوب سالهاي بعد از كودتا، خصومت اتحاد جماهير شوروي را نسبت به رژيم شاه نشانه هواخواهي مسكو از ملتهاي زير ستم ميدانستند، تضعيف ميكرد و آنها را نااميد ميساخت. شاه از ناحيه احزاب و سازمانهاي ملي آن روز ايران نيز هيچ گونه خطري احساس نميكرد؛ زيرا با ارزيابي دقيق متوجه شده بود كه سازمانهاي مزبور ناپايدارتر از آنند كه بتوانند در برابر سيل توفان رأي رفرم آمريكايي (انقلاب سفيد)، مقاومت و پايداري نمايند0
ليكن آنچه مايه تشويش خاطر و نگراني شاه مي گرديد، نقش سد كنندهاي بود كه علماي راستين اسلام و جامعه روحانيت در طول تاريخ در برابر توطئههاي استعماري و ارتجاعي داشتند و او ميدانست كه روحانيت اصيل در برابرتوطئه خطرناك و اسارت بار آمريكا، بي تفاوت و ساكت نمينشينند. ولي ارزيابي دقيق و همه جانبه افكار، انديشهها، ميزان حركت و عمل آنها ايجاب ميكرد كه شاه با حادثه آفريني تازهاي علماي اسلام و مجامع مذهبي را به ميدان بكشاند0
ـ2ـ1ـ غائله انجمنهاي ايالتي و ولايتي
در تاريخ 16 مهر 1341 ، جرايد عصر تهران با تيتر درشت نوشتند: «طبق لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي كه در هيئت دولت به تصويب رسيد و امروز منتشر شد: به زنان حق رأي داده شد.» در متن تصويبنامه نيز قيد اسلام را از شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان حذف كرده و در مراسم سوگند به امانت و صداقت، به جاي قرآن، كتاب آسماني آورده شده بود. انگيزه رژيم از اين تغيير و تبديل علاوه بر ارزيابي واكنش جامعه روحانيت، آماده سازي زمينه لازم جهت تجاوز به مذهب رسمي كشور،توطئه دستبرد به قانون اساسي و تغيير و تبديل بعضي از اصول آن به نفع رژيم و فراهم آوردن بستر مناسب جهت دادن پستهاي حساس به دست اقليتهاي مذهبي بود0
با اعلام تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي از طرف دولت، فرصت مناسبي براي روحانيت اصيل و در رأس آنها امام خميني (ره) فراهم آمد تا رسالت تاريخي خويش را براي بيدارسازي و به حركت در آوردن توده مردم مسلمان آغاز نمايند. امام امت (ره) كه توطئه رژيم را به خوبي دريافته بود، در يكي از سخنرانيهاي تاريخي خود صريحاً اعلام فرمودند: «...ما با ترقي زنها مخالف نيستيم، ما با اين فحشا مخالفيم. ما با اين كارهاي غلط مخالفيم. مگر مردها در اين مملكت آزادي دارند كه زنها داشته باشند؟ مگر آزاد زن و آزاد مرد با لفظ درست ميشود؟...»0
به دنبال اعلام تصويبنامه انجمنهاي ايالتي وولايتي در جرايد عصر تهران،امام خميني (ره) بي درنگ علماي طراز اول قم را به نشست و گفتگو پيرامون اين تصويبنامه دعوت كردند و پس ازتبادل نظر پيرامون مفاد تصويبنامه مزبور و سخنان بيدار كننده امام امت (ره)، تصميمات زير اتخاذ گرديد0
ـ1ـ مخالفت علماي اسلام با مفاد تصويبنامه و تقاضاي الغاي فوري آن، طي تلگرامي به شاه اعلام شود0
مبلغ قابل پرداخت 5,600 تومان